دارم دیونه میشم.شاید حسودی باشه.فردا یکی از نور چشمات قراره بیاد.همون که نیم ساعت باهاش حرف زدی همون که هنوز شمارشو داری همون که وضعیت واتسشو چک میکنی.

فردا برات شیرینی میاره.وای میتونم حدس بزنم چقدر ذوق میکنی وقتی میبینیش حتی ممکنه اگ نشسته باشی براش بلند شی.توی چشات برق میفته.وقتی شیرینی رو بهت میده و از خودش تعریف میکنه برات چی؟ حتما خیلی تشکر میکنی ازش.

تمام این لحظه ها من کجا هستم.چجوری دلمو طاقت بیارم؟کاش این لحظه ها یادمان باشم.اونجا بهتره برام.خوشبحالت فردا از دیدنش خوشحال میشی ولی من نیستم کنارش.اما اصلا منو یادت نمیاد اون لحظه.

شاید وقتی بره یکم از خاطره هاش بیاد جلو چشمت.شاید بعد یکی دوساعت یاد من بیفتی و بگی پس اون کجا بود؟

شیرینی هاشو میبری خونه؟ اونی که کنارته بهت نمیگه اینارو کی برات آورده؟

حسودیش نمیشه اگ بگی شاگردم خودش درست کرده.

اصن رو داری بهش بگی؟

فقط من مزاحم بودم فقط من ارامشتو بهم زدم.

بقیه خوبن برات دوستداشتنی اما من بد بودم بدی کردم بهت.

خداروشکر هر بدی کردم رو در رو بوده.پشت سرت نه بدتو خواستم نه بدتو گفتم.

 

برات ,لحظه ,میکنی ,شاید منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود آهنگ جدید امو بند بهترین سایت طراحی دکوراسیون داخلی | مرجع تخصصی دکوراسیون داخلی تجهیزات آشپزخانه صنعتی تزپز درب اتوماتیک کافی نت وخدمات کامپیوتری عمیدی آپديت نود 32 - لايسنس نود 32 - يوزرنيم و پسورد نود 32 best-sites