من درکت نکردم.تورو موقعیتت رو.بهت حق میدم ازم بریده باشی.اما نمیدونم چرا حفظ ظاهر کردی.با خنده با لبخند

یه روزایی منو میدیدی و سرتو پایین میگرفتی.یه وقتایی خودت پا پیش میذاشتی سلام و احوالپرسی.دیه چه فایده از تو نوشتن.

شاید اینجارو.نه یه روزی اره.اینجا هم میره پی کارش.اینجا نباشه شاید دیه برات ننویسم.باید خیلی قوی باشم‌.بخندم.چرا گریه کنم؟ راستی واقعا بهت ضربه زدم؟ نمیدونستم محبتم اینجوری اسیب میزنه.

باوجود تو یاد گرفتم تو عشقم تو احساسم حد نگه دارم.هرچی نباشم و خارج از دسترس بهتره.یاد گرفتم هیچکی کنار آدم نمیمونه.هیچکی برا خوده آدم نمیشه.حتی اونی که قراره اسمش رسما بره تو شناسنامه ات.حتی اونم یه آدم دیگه ست با یه دنیای دیگه.برای همیشه برات نیست برای همیشه نمیمونه.اونچه باقی میمونه خودتی و کارات حرفاتنباید انتظار داشته باشم از کسیراستی این بعدم هرجور که خودم بخوام رفتار میکنم و حرف میزنم چرا همش نگران باشم وای الان فلانی ممکنه ناراحت بشه.

ناراحت شد فداسرم.من زندگیه خودمو دارم.اره خب اینجوری نبودم همش اولویتم دیگران بودن.ولی الان دیه نمیخوام اون آدم سابق باشمهرکی هرچی میخواد فکر کنه.من مسئول فکر دیگران نیستم.من مسئول نوع نگاه دیگران نیستم.خودم باید مراقب باشم دیگران رو قضاوت نکنم.چون خودمم که مسئول نوع نگاهم به بقیه اماینکه دیگران چه نگاهی بهم دارن به خودشون مربوطه.چرا این همه سال داغون شدم بخاطر نگاه دیگران حرف دیگرانهرکسی طبق تربیت و شخصیت خودش با دوربین و عینک خودش میتونه به زندگی من به خودم نگاه کنهمن که نمیتونم چشماشونو تغییر بدم.پس چه بهتر دیه اهمیت ندم از نزدیکترین آدما تا دورترینشون که شاید بشه یه عابرتوی  خیابون‌.

داستان توهم همینه.اینکه چجور قضاوتم کردی چجور رفتار کردی سرد گرم.به خودت مربوطه نه من.حتی با نوع اشتباه من تو چه واکنشی نشون دادی در برابر خطاهای من تو چه کاری کردی بازم برا خودته.نه من.

شکستی منو؟ خب شاید منم یه جا شکستمت و شایدم در آینده خودت بشکنی.یه قانون احتمالی تو همه ی زندگی ها وجود داره.

خلاصه وجود تو درد بوده هنوزم درد هست اما دارم از پس این دردا به درساش میرسم.مثلا هیچکی نمیمونه تا ابد پیشم.مثلا همه ی آدما و خاطره ها تو یه زمانی خیلی بلد هستن بعد ایتالیک میشن بعدم زیرشون یه خط کشیده میشه و به تاریخ میپیوندن.تو الان تو زندگیم خیلی بُلدی اینم برا همین دورست.چندسال دیه تاریخ تولدت شمارت پلاک ماشینت مسیر اتاقت هیچ کدوم تو خاطرم نیست و یادم نمیاد.

بدی هام بهت رو قبول دارم اما اون موقع نمیدونستم این یه بدیه یه آسیبه شاید چون خیلی میخواستمت.خواستن به معنای عشق و زیر سقف یه خونه بودن نهمیخواستم کلی شاگردی کنم و توهم یه استاد مربی.برا اینکه ازت یادبگیرم کله ام خیلی داغ بود.الان میفهمم چیزایی که میخواستم سوالایی که ازت داشتم به جواب نرسیدن اما به یه جاهایی رسیدم که نمیدونم ارزشش رو داشته یا نداشته.

اگرچه از چشات افتادم.شاید یکسال پیش پاییز ماه ابان شایدم شهریور.اما برام دیه اهمیتی نداره فکر تو رفتار تو و قضاوت تو.چون یه آدم خیلی دوری نسبت به زندگی واقعیم.بعدشم کسی نیستی که منو بلد باشی.شباهت زیاد داریم مثلا کتاب خوندن طبیعتو دوست داشتن.با احساس بودن اما بلد نیستی.نمیگم من خیلی بلدم تورو ها نه.اما بزار اعتراف کنم یه ذره بلدتم به یمن یه آدم زمستونی دیگه.

درنتیجه بخوام منطقی باشم دیه نباید چیزی برام بلد بشه.هرکدوم از ما ادما یه اثر انگشت منحصر به فرد داریم تو این دنیا.و هرکدوم قبرامون جداست.حتی قبرای چند طبقه.

حالا میخندم و کاری که خود واقعیم و خود حقیقیم میخواد انجام میدم بدون اعمال نظر یا سلیقه دیگران و اطرافیان.هرکی هرچی بگه.بگه.به من چه.میتونم جواب بدم میتونم جواب ندم.من برا خودم تصمیم باید بگیرم نه برای ناراحتی یا خوشحالی دیگران.

چه بسا کارایی که نیت خیر داشتیم و شر برداشت کردن.دیگه چه فایده بقیه چه فکری میکنن؟ تا اینجای زندگی بقیه مهم بودن.الان خودم مهمم.


امروز دوشنبه ست.ببین میای؟میدونی چقدر منتظرت موندم.

اخرین دیدارمون بیستم بود.جلوی یارا بهم گفتی نمیشه.

راستی نگران نشدی از اینکه نیومدم.

تو باخودت درگیری هستم میگی الان نمیشه نیستم میگی چرا نیستی.

به کدوم سازت برقصم.

اومدی.دیدمت از همین بالا.

نور چشماتم دیدم این دیگه واقعا نوره.یادمه توی جشنی که گرفته بودین.لوح تقدیرشو خودت بهش دادیقلبت چقدر بزرگه چقدر دوستشون داری؟ اما جایی برای من نداری.

چند نفرو میشناسم که دوستشون داری.؟؟؟ بگم برات؟

.برام وقت میزاری؟

خدایا چشام سوخت از انتظارش خودت دیدی خودت شاهد بودی.

منو تنهام نزار.باشه اونم بندته.من چی؟ دل من چی؟؟گریه های من چی؟

چقدر بسوزم تو این عشق.چقدر دم نزنم پیشش.چقدر خود داری کنم؟

خدایا مگه من ازش چی خواستم.

بزار بگذرم ازش.بزار فراموشش کنم.

نزار امروز دلم بشکنه نزار دوباره بمیرم.نزار گریه امونم رو ببره.

رفتم پایین به فاصله چند ثانیه دیدمت.من داشتم میومدم تو لاین توهم یهو در اتاق استاد م رو باز کردی اومدی بیرون.تند تند برگشتم سمت پله ها برم بالا.واقعا گیر افتاده بودم نمیدونستم کجا برم که نبینی منو.درنتیجه پله مناسب ترین گزینه بود.که بعدش از بالا ببینم چی شدی.اما دیه پیدات نشد.

انگار هردو ازهم فرار کردیم.دیدیم همو اما فرار کردیم هم تو هم من.

یاد اهنگ میبینیم همو ساده از کنار هم رد میشیم

 

 


دارم دیونه میشم.شاید حسودی باشه.فردا یکی از نور چشمات قراره بیاد.همون که نیم ساعت باهاش حرف زدی همون که هنوز شمارشو داری همون که وضعیت واتسشو چک میکنی.

فردا برات شیرینی میاره.وای میتونم حدس بزنم چقدر ذوق میکنی وقتی میبینیش حتی ممکنه اگ نشسته باشی براش بلند شی.توی چشات برق میفته.وقتی شیرینی رو بهت میده و از خودش تعریف میکنه برات چی؟ حتما خیلی تشکر میکنی ازش.

تمام این لحظه ها من کجا هستم.چجوری دلمو طاقت بیارم؟کاش این لحظه ها یادمان باشم.اونجا بهتره برام.خوشبحالت فردا از دیدنش خوشحال میشی ولی من نیستم کنارش.اما اصلا منو یادت نمیاد اون لحظه.

شاید وقتی بره یکم از خاطره هاش بیاد جلو چشمت.شاید بعد یکی دوساعت یاد من بیفتی و بگی پس اون کجا بود؟

شیرینی هاشو میبری خونه؟ اونی که کنارته بهت نمیگه اینارو کی برات آورده؟

حسودیش نمیشه اگ بگی شاگردم خودش درست کرده.

اصن رو داری بهش بگی؟

فقط من مزاحم بودم فقط من ارامشتو بهم زدم.

بقیه خوبن برات دوستداشتنی اما من بد بودم بدی کردم بهت.

خداروشکر هر بدی کردم رو در رو بوده.پشت سرت نه بدتو خواستم نه بدتو گفتم.

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دریا دانلود Grin Gaming دانلود نوحه و مداحی شهریور 1398 دنیای از خوشمزه ها سایت تای تی وی سمپاشی baseplan